معنی بهرام رادان

حل جدول

بهرام رادان

بهرام رادان ۸ اردیبهشت سال ۱۳۵۸ در تهران چشم به جهان گشود. وی دارای 1خواهر و 1برادر است که از او بزرگتر هستند. بهرام در 15 سالگی به مدت یک سال به آمریکا رفت ولی نتوانست آنجا بماند و تصمیم به بازگشت گرفت. چون به ایران علاقه بیشتری داشت. پدر بهرام وکیل پایه یک دادگستری است. وی در مدارس فرهنگیان و هجرت و برهان تحصیل کرد. بهرام در رشته انسانی دیپلم خود را گرفت و در سال 77 در کنکور شرکت کرد اما در رشته مورد علاقه خود قبول نشد و تصمیم گرفت به خدمت سربازی برود. بعد از 5 ماه او نام خود را در لیست قبول‌شدگان رشته مدیریت بازرگانی دید و به همین علت سربازی را نیمه تمام رها کرد و علی رغم کارهای زیاد موفق به اخذ لیسانس مدیریت بازرگانی شد.

شروع بازیگری
وی در سال 78 به دلیل علاقه به فیلم و بازیگری به کلاس‌های بازیگری رفت و آموزش بازیگری را در هیوا فیلم زیر نظر ثریا قاسمی و میکائیل شهرستانی و فهیمه راستکار پشت سر گذاشت و سپس وارد عرصه بازیگری شد. بازی او در آواز قو و دریافت 3 جایزه از بازی در این فیلم باعث شد که سرنوشت بازیگری وی رنگ تازه‌ای به خود بگیرد. چون کارگردانان معروف با دیدن بازی او متوجه شده بودند که استعداد زیادی برای درآوردن کاراکترها دارد. برای همین بود که کارگردانان معروفی از جمله: مسعود کیمیایی، بهروز افخمی، رخشان بنی اعتماد، پوران درخشنده و داریوش مهرجویی تصمیم گرفتند از بهرام در فیلم‌های خود بازی بگیرند.

جوایز و افتخارات از جشنواره‌های مختلف:
بهترین بازیگر جشن خانه سینما برای آواز قو
بهترین بازیگر جشن مجله دنیای تصویر برای آواز قو
بهترین بازیگر جشنواره فیلم‌های خانوادگی برای آواز قو
سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد از جشنواره فیلم فجر برای شمعی درباد در سال82
کاندیدای بهترین بازیگر هشتمین جشن خانه سینما
جوایز دیگری در جشنواره‌های دفاع مقدس و کانادا و آنتالیا و اسپانیا و... برای فیلم‌ گیلانه

بخشی از آثار هنری
شورعشق (نادر مقدس) 1379
آبی (حمید لبخنده) 1379
آواز قو (سعید اسدی) 1381
رز زرد (داریوش فرهنگ) 1381
گاوخونی (بهروز افخمی) 1381
شمعی درباد (پوران درخشنده) 1382
روایت 3گانه (رخشان بنی اعتماد) 1382
سربازهای جمعه (کیمیایی) 1382
رستگاری در20/8 (الوند) 1383
ته دنیا (بهروز افخمی) متوقف 1383
حکم (مسعود کیمیایی) 1383
تقاطع (ابوالحسن داوودی) 1384
خون بازی (بنی اعتماد) 1383
علی سنتوری (داریوش مهرجویی) 1385
کنعان (مانی حقیقی) 1386
بی پولی (حمید نعمت الله) 1386
زادبوم (ابوالحسن داوودی) 1378
پل چوبی (مهدی کرم پور) 1390
آتش‌بس ۲ (تهمینه میلانی) 1393
بارکد (مصطفی کیایی) 1394

سیمرغ بلورین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فجر در سال 1382

سیمرغ بلورین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فجر در سال 1385

از بازیگران فیلم آتش بس 2

از بازیگران فیلم تراژدی

بازیگر فیلم پل چوبی

بازیگر فیلم تهران 1500

بازیگر فیلم یکی از ما دونفر


آلبومی از بهرام رادان

روی دیگر

لغت نامه دهخدا

رادان

رادان. (اِخ) نام دهی به بوانات فارس. ابن البلخی گوید: مورد و رادان دو دیه است بنزدیک بوّان و هوای آن سردسیر است و بدین دیه مورد بسیار باشد. (فارسنامه ٔ ابن بلخی چ اروپا ص 129). و نیز رجوع به نزهه القلوب مقاله ٔ سوم ص 124 شود.

رادان. (اِخ) دهی است از دهستان قهاب بخش حومه ٔ شهرستان اصفهان که در 10 هزارگزی شمال خاوری اصفهان و 3 هزارگزی راه جدید اصفهان به یزد واقع است. جلگه است و هوای معتدل دارد.سکنه ٔ آن 233 تن میباشد. آب آن از قنات و رودخانه تأمین میشود و محصول آن غلات و پنبه و صیفی است. شغل اهالی آنجا زراعت و راه آن ماشین روست. مناره ای از بناهای قدیم دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).


بهرام

بهرام. [ب َ] (اِخ) پادشاه ایران پسر بهرام. (ولف):
یکی پور بودش دلارام بود
ورا نام بهرام بهرام بود.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 7 ص 3017).

بهرام. [ب َ] (اِخ) وهرام (پهلوی). بهرام یا وهرام نام چند تن از شاهان ساسانی است. (فرهنگ فارسی معین).

بهرام. [ب َ] (اِخ) نام موبد انوشیروان که بهرام آذرمهان نیز گویندش. (ولف):
میان تنگ خون ریختن را ببست
به بهرام آذرمهان یاخت دست.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 8 ص 2574).

بهرام. [ب َ] (اِ) نام روز بیستم از هر ماه شمسی. (برهان) (آنندراج) (غیاث) (رشیدی) (انجمن آرا) (جهانگیری):
نگه دار از ماه بهرام روز
برو تا در مرو گیتی فروز.
فردوسی.
همی بود تا روز بهرام بود
که بهرام را آن نه پدرام بود.
فردوسی.
ای روی تو بخوبی افزون ز مهر و ماه
بهرام روز باده و بهرام رنگ خواه.
مسعود.
|| نام ماه شمسی. (رشیدی). || گل کاجیره، که بعربی عصفر خوانند. (برهان). || (اِخ) نام ستاره ٔ مریخ که مکان او آسمان پنجم است و اقلیم سوم را به او منسوب کنند. (برهان) (آنندراج). نام ستاره ٔ مریخ که بر فلک پنجم است. (غیاث) (جهانگیری) (انجمن آرا). ستاره ٔ مریخ. (رشیدی):
بلند کیوان با اورمزد و با بهرام
ز ماه برتر خورشید و تیر باناهید.
ابوشکور.
چشمه ٔ آفتاب و زهره و ماه
تیر و برجیس و کوکب بهرام.
خسروی.
حسودانت را داده بهرام نحس
ترا بهره داده سعادت زواش.
اورمزدی.
برید لشکرش ناهید و هرمز
ز پیش لشکرش بهرام و کیوان.
دقیقی.
مه و خورشید بابرجیس و بهرام
زحل با تیر و زهره بر گرزمان.
دقیقی.
خروش سواران و اسبان بدشت
ز بهرام و کیوان همی برگذشت.
فردوسی.
چو شد روی گیتی بکردار قیر
نه ناهید پیدا نه بهرام و تیر.
فردوسی.
سخاوت تو ندارد در این جهان دریا
سیاست تو ندارد بر آسمان بهرام.
عنصری.
ز بر باز بهرام و برجیس و باز
زحل آنکه تخم و بلا و جفاست.
ناصرخسرو.
باشد آنجا که پای همت تست
فرق بهرام و گنبد خامس.
سوزنی.
گر بزه ماندی کمان بهرام را
لرز تیر از استخوان برخاستی.
خاقانی.
خورشید اسدسوار یابم
بهرام زحل سنان ببینم.
خاقانی.
جایی که بأس حسام و صولت بهرام و سوره ضرغام روی نمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ تهران ص 265).

معادل ابجد

بهرام رادان

504

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری